جدول جو
جدول جو

معنی شاخ شاخ - جستجوی لغت در جدول جو

شاخ شاخ
چاک چاک، پاره پاره، برای مثال بر سینه شاخ شاخ کنم جامه شانه وار / کز هیچ سینه بوی رضایی نیافتم (خاقانی - ۷۸۴)، بیندیش از آن دشت های فراخ / کز آواز گردد گلو شاخ شاخ (نظامی۵ - ۷۶۲)
تصویری از شاخ شاخ
تصویر شاخ شاخ
فرهنگ فارسی عمید
شاخ شاخ
پاره پاره قطعه قطعه تکه تکه قسمت قسمت، متفرق پراکنده، منشعب
تصویری از شاخ شاخ
تصویر شاخ شاخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاخ شانه
تصویر شاخ شانه
استخوان شانه و شاخ گاو یا گوسفند،
در قدیم برخی گدایان استخوان شانه و شاخ گاو یا گوسفند به دست گرفته و آن ها را به هم می زده و گدایی می کرده اند
شاخ شانه کشیدن: کنایه از تهدید کردن
شاخ شانه رفتن: کنایه از تهدید کردن، شاخ شانه کشیدن، برای مثال هلاک طرۀ مشکین آن سیه چشمم / که شاخ شانه رود آهوان صحرا را (عبدالغنی قبول - لغتنامه - شاخ شانه رفتن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخ دار
تصویر شاخ دار
دارای شاخ، ویژگی حیوانی که شاخ دارد، کنایه از دروغ، دروغ شاخ دار، کلۀ گوسفند که آن را طبخ می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چار شاخ
تصویر چار شاخ
چهار شاخ
فرهنگ لغت هوشیار
گوناگون رنگارنگ شاخ در شاخ، دور و دراز. یا شاخ بشاخ شدن، شاخ حیوانی بشاخ دیگر گیر کردن به هنگام مبارزه، گلاویز شدن دو تن
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری که دارای شاخ بزرگ است، گاو نر ورزوا: و یک هزار سر فراخ شاخ و دراز گوش و هزار گوسفند بیاوردند
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست دال بر تاسف و حسرت واه واه، (واخ واخ، چه کار کردی ک)، کلمه ایست دال بر تحسین و خوشایندی
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای گیاه خاردار از تیره چتریان که دارای برگهای نسبتا بزرگ با بریدگی های عمیق است. لبه تضاریس به خار تیزی منتهی می شود (وجه تسمیه این گیاه پهنک برگ آن است) گلش سفید آبی رنگ است. این گیاه در مزارع و لبه جوییهای اکثر نقاط دنیا از جمله ایران فراوان است قرصنعه قرسعنه ایرنج قرصنه شنذاب شوکه ابراهیم ارینجیون ارنجیون کما فیطوس
فرهنگ لغت هوشیار
صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند، کلمه ایست برای ستودن و اظهار خشنودی بهنگام لذت و حظ بخ بخ به به، کلمه افسوس دریغا وای آه. صوتی است که هنگام درد یا وقت لذت بر زبان رانند
فرهنگ لغت هوشیار
((خْ نِ))
قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانه ای در یک دست دیگر می گرفتند و آن شانه را بر شاخ می کشیدند تا صدای ناهنجاری برآید و مردم از آن صدا به ستوه آمده چیزی به آن ها بدهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخ اخ
تصویر اخ اخ
((اَ اَ))
صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند، کلمه ای است برای ستودن و اظهار خشنودی به هنگام لذت، به به، کلمه افسوس، دریغا، وای، آه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شام شاد
تصویر شام شاد
شب به خیر
فرهنگ واژه فارسی سره